داستان زیبای برخورد یک زن و شوهر با ماموران
زن و مرد از راهي مي رفتند، ماموران آنها را ديدند وآنها را خواستند!
پرسيدند شما چه نسبتي با هم داريد؟
زن و مرد جواب دادند زن و شوهريم
بقیه در ادامه ی مطلب...
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
توریسم شهرداری استانبول | 0 | 405 | haddad |
تخلیه فاضلابهای خانگی با تانکرهای شخصی | 0 | 114 | haddad |
من و بابام و اینترنت (طنز) | 1 | 1671 | haddad |
چگونه می توانم آرامش داشته باشم؟ | 1 | 859 | khanevadehh |
تدریس خصوصی در منزل | 0 | 576 | khanevadehh |
جوکهای جدید و خنده دار تلگرام (5) | 0 | 807 | hengame |
عشقولانه ترین داستان به نام شرط عشق | 0 | 782 | hengame |
پیامک زیبای فلسفی | 0 | 631 | hengame |
پیامکهای عاشقانه | 0 | 675 | hengame |
داستان طنز: از فرصت ها استفاده کنید! | 0 | 1197 | mobina |
داستان زیبای برخورد یک زن و شوهر با ماموران
زن و مرد از راهي مي رفتند، ماموران آنها را ديدند وآنها را خواستند!
پرسيدند شما چه نسبتي با هم داريد؟
زن و مرد جواب دادند زن و شوهريم
بقیه در ادامه ی مطلب...
از دوازده سالگی هر سال روز تولدم یک دسته گل یاس سفید بسیار زیبا
برایم فرستاده می شد ، بدون این که نام و نشانی از فرستنده داشته باشد .
مدت ها برای پیدا کردن فرستنده تلاش کردم ،
حتی به گل فروشی ها هم زنگ زدم ، اما بی فایده بود !
داستان زیبای چاه آرزوها
زوجی بر سر یک چاه آرزو رفتند،
مرد خم شد، آرزویی کرد و یک سکه به داخل چاه انداخت.
زن هم تصمیم گرفت آرزویی کند ولی زیادی خم شد
و ناگهان به داخل چاه پرت شد. مرد چند لحظه ای بهت زده ...
چوپان بیچاره خودش را کشت که آن بز چالاک از آن جوی آب بپرد نشد که نشد. او میدانست پریدن این بز از جوی آب همان و پریدن یک گله گوسفند و بز به دنبال آن همان…
عرض جوی آب قدری نبود که حیوانی چون نتواند از آن بگذرد… نه چوبی که بر تن و بدنش میزد سودی بخشید و نه فریادهای چوپان بخت برگشته!
درصورت مفید بودن مطالب،
برای حمایت از عشق یعنی انتظار
کد زیر را کپی کنید و
در وبلاگ و یا سایت خود قرار دهید.
10000 تومان |
8500 تومان |
36000 تومان |
14900 تومان |
30000 تومان |
20000 تومان |
20000 تومان |
10000 تومان |
20000 تومان |
32000 تومان |