loading...
♥عــشق یعنــی انتـــظار♥
♥عشق یعنی انتظار♥
خوش آمدید
با سلام خدمت کاربران عزیز اگر نتونستید آهنگی رو دانلود کنید در این قسمت(قسمت نظرات) به ما اطلاع بدین تا مشکل لینک آهنگ را برطرف کنیم فقط کافیه اسم آهنگ و بگید...
http://s5.picofile.com/file/8109734534/989366gjo75r8lb7.gif
كاربران محترم  درصورت دانلود نشدن آهنگ
ابتدا باید روی ( دانلود آهنگ ) کلیک
راست کنید و گزینه save link as را بزنید
http://s5.picofile.com/file/8109734534/989366gjo75r8lb7.gif
ازتبادل بنر و لینک رایگان هم معذوریم

http://s5.picofile.com/file/8109734534/989366gjo75r8lb7.gif
http://s5.picofile.com/file/8109735276/53.gifبا تشکر مدیر سایتhttp://s5.picofile.com/file/8109735276/53.gif

آخرین ارسال های انجمن
★★Entezar★★ بازدید : 451 شنبه 10 اسفند 1392 نظرات (0)

تصور امید بخش داستان کوتاه و زیبا

http://s5.picofile.com/file/8115340476/10702033.jpg

 

در بیمارستانی دو بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش که کنار تنها پنجره اتاق بود بنشیند ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد.

آنها ساعتها با هم صحبت می کردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می زدند و هر روز بعد از ظهر بیماری که تختش کنار پنجره بود می نشست و تمامی چیزهایی که بیرون از پنجره می دید را برای هم اتاقیش توصیف می کرد. پنجره رو به یک پارک بود که دریاچه زیبایی داشت.

مرغابیها و قوها در دریاچه شنا میکردند و کودکان با قایقهای تفریحیشان در آب سرگرم بودند. درختان کهن به منظره بیرون زیبایی خاصی بخشیده بودند و تصویری زیبا از شهر در افق دور دست دیده میشد. همان طور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف می کرد هم اتاقیش چشمانش را می بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم میکرد و روحی تازه میگرفت.

روزها و هفته ها سپری شد.تا اینکه روزی مرد کنار پنجره از دنیا رفت و مستخدمان بیمارستان جسد او را از اتاق بیرون بردند.مرد دیگر که بسیار ناراحت بود تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. پرستار این کار را با رضایت انجام داد. مرد به آرامی و با درد بسیار خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیاندازد. بالاخره می توانست آن منظره زیبا را با چشمان خودش ببیند ولی در کمال تعجب با یک دیوار بلند مواجه شد!

مرد متعجب به پرستار گفت که هم اتاقیش همیشه مناظر دل انگیزی را از پشت پنجره برای او توصیف میکرده است. پرستار پاسخ داد: ولی آن مرد کاملا نابینا بود!

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون در موردسايت چيه؟
    از قالب سایت راضی هستین سرعت بالا امدنش چطوره؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1416
  • کل نظرات : 432
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 1192
  • آی پی امروز : 267
  • آی پی دیروز : 174
  • بازدید امروز : 1,648
  • باردید دیروز : 334
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,168
  • بازدید ماه : 6,457
  • بازدید سال : 60,787
  • بازدید کلی : 4,579,524
  • کدهای اختصاصی
    ♥لوگو و تولبار سایت♥
    نصب تولبار سایت
    با نصب تولبار سایت عشق یعنی انتظار
     جدیدترین مطالب سایت را
     بالای مروگر خود به سادگی مشاهده کنید!
     نصب کنید

    http://up.enttezar.ir/up/enttezar/Pictures/564632121.gif

    سایت عشق یعنی انتظار

    درصورت مفید بودن مطالب،

    برای حمایت از عشق یعنی انتظار

    کد زیر را کپی کنید و

    در وبلاگ و یا سایت خود قرار دهید.